خلاصه کتاب:
با خستگی پیشبند بلند سفید رنگم رو دور گردنم انداختم و بنداش و پشت کمرم پاپیون زدم… لئو به برگه های چسبیده شده به هود بالای سرش نگاه طولانی ای کرد و گفت : خب بچه ها ، استراحت بسه… سینه بوقلمون و آماده کنید ! پیتزای دو نفره…پیتزای یه نفره ی هات؟ درسته مارتا؟… غذای دریایی هم.. نداریم…
خلاصه کتاب:
یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونهی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خونبس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال برگشته…
خلاصه کتاب:
“در این اثر تهران مخوف در آستانه کودتانی معروف سید ضیاء همچنان که بوده معرفی شده است. محیطی است که فضل و کمال و پاکدامنی در آن ارزش و اعتباری ندارد. نادانی، نفوذهای نامشروع درها را به روی اشخاص لایق بسته و بر نالایقها باز گذاشته است.جوانان جلفی و تجرد و آزادی کامل در عیش با زنان معروفه را بر زندگی خانوادگی ترجیح میدهند. آزادی خواهان و میهن پرستان در زندان بسر میبرند. روحیه فرخ و اعتراض فردی او درست روحیه اعتراض روشنفکران سالهای پیش از کودتاست. (نوشته شده در ۱۳۰۴)
خلاصه کتاب:
وقتی یک مرد همسرش را با لباس عروس از خانه بیرون مى کند یعنى آن زندگى هنوز شروع نشده تمام شده است! چه اتفاقى براى عشق آتشین ماهور و تارخ می افتد که تارخ در شب عروسى ماهور را از خانه بیرون مى کند؟!
خلاصه کتاب:
رمان دانشجوی سال مخصوص شماست، اما این رمان متفاوته، مثل همه رمانای کلکلی نیست که دختر پسر به هم برسن بلکه تا آخر از هم متنفر میمونن و کلی کلکلو دعوا برین بخونین، اول این رمان یکم چرته و حوصله سر بر اما وقتی بری پارت های بعد امکان مرگ زیاده چون از خنده می میری…
خلاصه کتاب:
بهار دختری زیبا و شیطون که سلیقه خاص خودش رو داره! که تو خونه شوهر مادرش که تازه فوت شده زندگی میکنه… بچه های اون مرحوم طالب انحصار وراثت هستن و اونا مجبور به ترک خونه میشن در صورتی که پول کافی برای اجاره ندارن.. در همین کشمکش ها به طور اتفاقی بهرام که مردی ۳۳ ساله متدین و مذهبی که چند سال پیش همسایه خانواده بهار بوده رو میبینن و بهرام اونا رو… بهرامِ جذاب، جدی، سر به زیر و غیرتی میتونه جلو بهاری که زیباییش زبانزده و شیطووون دووم بیاره! اونم وقتی که…!
خلاصه کتاب:
امیر علی فوتبالیست جوان و محبوبی که به علت تصادف از ناحیه ی هر دو پا آسیب می بینه و از حرفه ی فوتبال با بی رحمی تمام کنار گذاشته می شه حالا چرا؟ باید دید علتش چیه…امیر علی تهران رو به دنبال پیدا کردن آرامشی که گمش کرده، ترک و عازم شمال می شه تا دوران نقاهتش رو اونجا طی کنه. در طول درمان بیماری ش، نویسنده ی جوانی به نام غزل به صورت کاملا اتفاقی سر راه زندگیش سبز می شه و زندگی اون رو دستخوش هیجاناتی شیرین می کنه!
خلاصه کتاب:
معتقدند در زندگی حق انتخاب داریم…اماگاهی سرنوشت خوزش میبرد و می دوزد و تنمان می کند. ساغر دختر سرهنگ حاتمی، گله مند از محدودیت های زندگی خودش است که به واسطه شغل و موقعیت پدرش برای او رقم خورده. همیشه به دنبال راهی بود تا از ان زندگی فرارکند… همه چیز ریتم خسته کننده ی خود را در زندگی او داشت تا اینکه به جرم قتل عمد دستگیرشد. رسوایی بارامده قابل جبران نبود…بازداشت شدن دخترسرهنگ حاتمی و ازهمه بدتر شهادت دوستان ساغر علیه او در دادگاه بود… همه چیز به قدری واقعی به نظر می رسد که خودش هم گاهی باور می کند ارسلان ابرودی را خودش به قتل رسانده…
خلاصه کتاب:
داستان دختری شاد و زیبا که در ارتباط با خوابهایی که می بیند با یکی از موجودات ماوراء الطبیعه دوست می شود و به او که طلسم شده و نمی تواند در زمان سفر کند و به دنبال گمشده خود بگردد کمک می کند. او به دنبال پرده برداشتن از رازی بزرگ به زمان قبل از انقلاب برمی گردد و اتفاقات، ترس ها و عشق را در این سفر تجربه می کند…
خلاصه کتاب:
سورنا جوانی سی ساله که بیست سال پیش خواهرش را زمانی که می خواسته فرزند نامشروعش را سقط کند از دست می دهد. سالها بعد سورنا با دختری به اسم حنا اشنا میشود که پای او را به گذشته ی خواهرش باز می کند و باعث انتقامی دیرینه می شود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ملایر بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.