خلاصه کتاب:
من الویزه بریجرتون هستم مامان تو میگی من باید از یه پسر خوشم بیا اما من میگم هرگز هرگز هرگززز!!! اونم با سه تا علامت تعجب!!! کاملاً مطمئنم که هیچ وقت ازدواج نمی کنم. اگه اون بیرون کسی مال من بود فکر نمی کنی تا الان پیداش کرده بودم؟ اما با دیدار آقای فیلیپ فهمیدم ک… این آخرین فرصت منه. سرنوشت رو با دو دستم چسبیدم… و دوراندیشی رو دادم به باد هوا آقای فیلیپ، لطفا لطفاً تموم اون چیزهایی باش که تصور کرده بودم هستی. چون اگه همون مرد باشی که نامه هات ادعا دارن، فکر کنم بتونم عاشقت بشم…
خلاصه کتاب:
سایمون دوک بدنام لندن که خودش را در محاصره خانمهای جوان و مادرهایشان میبیند برای فرار از ازدواج دست به نقشهای میکشد. هم دست او در آن نقشه، دافنه خواهر نزدیکترین دوستش آنتونی بریجرتون است. اما با رسوایی که پیش میآید…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ملایر بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.