خلاصه کتاب:
پشت در اتاق نشست و زانوهایش را در آغوش گرفت. به حدی سرگیجه داشت که گمان میکرد کره زمین از جو خارج شده و دیگر چیزی به نام جاذبه وجود ندارد. پلکهای خشک و خستهاش را روی هم فشرد و سرش را به در چوبی اتاقش تکیه داد. تن همیشه سردش، از همیشه سردتر بود و معده گرسنهاش شدیدا میسوخت. اما ذرهای برایش اهمیت نداشت.آنقدر دراین مدت درد روحی کشیده بودکه دیگر درد جسم،برایش شوخی بیش نبود. آب تلخ دهانش را بلعید و گوش سپرد به گفتگوی مردانی که قصد داشتند برای او تصمیم بگیرند.همیشه همین بود.پدر بزرگش عقیده داشت بیوه بدنامی میآورد..
خلاصه کتاب:
آریو آژند، پلیس مخفیای هست که به عنوان یه هکر حرفهای به یه باند مخوف قاچاق انسان نفوذ کرده… مردی جدی و مقتدر اما زخمخورده که هدفش انتقامه و جون خودش رو گذاشته پای این کار! در این بین، توی یکی از تعقیب و گریزها تیر میخوره و نزدیک یه روستا در کردستان بیهوش میشه!
خلاصه کتاب:
همیشه که نباید ماشین عشق پورشه یا فراری باشد گاهی حتی یک تاکسی زنگ زده هم رخش آرزو های دل دخترک میشود داستانی که دخترک شاهزاده و پسرک گداسوار در ان حضور دارن و رقم زننده عشقی اتشین خواهند شد ..
خلاصه کتاب:
این روزا زندگی عاشقانه ی دختری رو روایت می کنه، که ۷ساله درگیرِ عشق بزرگیه که هر دفعه یه جوریی ازش زخم می خوره… تا روزی که بالاخره روی خوشِ این عشق رو می بینه، بالاخره روزهای خوب می رسه، اما این عشق زیاد دوام نداره و خیلی زود همه چیز بهم می خوره و می مونه یلدا با یک دلی شکسته و دنیا دنیا سوال…
خلاصه کتاب:
آنیل دختر چاق و تقریبا معمولیه که با تهمت فاسد بودن به وسیله ی نامادری بارمان از خونه ی نوروز خان تو یه شب سرد پاییزی فرار می کنه. ۹سال بعد در حالی که زنی زیبا و یه کارخونه دار موفق و معروف شده به شهر برمی گرده تا انتقامش رو از بارمان و بقیه ی اعضای خانواده اش بگیره و این وسط...
خلاصه کتاب:
در مورد دختر شاد و سرزنده ای به اسم نادیا هست که همه نانادی صداش میکنن و خدای تقلبه. کل چهار سال دبیرستان رو با تقلب به انتها رسونده و دریای راه های تقلبه و انقدر حرفه ای که تا به حال سابقه تقلب گرفتنه ازش رو هیچ بنی بشری به چشم ندیده اما از بد روزگار بالاخره دستش برا یه نفر رو میشه و این سراغاز یه تنفر عمیق و شاید در انتها عشقی بزرگ و پر از تجربه های ریز و درشتی که بالاخره ببینیم نقلب توانگر کند مرد را یا نکند!!
خلاصه کتاب:
موج روی موج، سرکشی خلیج را به تن ساحل می کشاند و تن کرخت شده ام را میان خروش مرگبارش به هم می کوبید… و صدای ناله ی نی انبان، شب را بی رحمانه به درازا می کشاند و من… و من همانجا رها شده درمیان یک خلسه ی سیاه، هزار بار مُردم… هزار بار به پایان رسیدم وزیر سایه سهمگین مرگ به انتها رسیدم... مسیر رفتنت هنوز هم نمناک است، و باران بی وقفه نبودنت را می بارد، بازگرد ای محالترین خیال خسته ی من…
خلاصه کتاب:
داستان زندگی «آرزو» دختری که درست زمانی که قصد داشت با رفتن به دانشگاه خودشو از فضای بسته خونه نجات بده، مجبور به ازدواج اجباری میشه، با پسری که در ظاهر حامی و سالمه اما در باطن راز های زیادی داره…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ملایر بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.