خلاصه کتاب:
نهال امیرخانی، دانشجویی که برای پرستاری از عمه خانوم وارد عمارت سوت و کور نیکنام ها میشه و بیخبر از اومدن سرگرد امیرحافظ نیکنام، اونجا ساکن میشه تا جایی که نتیجه ی این بیخبری، میشه اولین سوتیِ نهال، تو اولین دیدارش با این جناب سرگرد بداخلاق و همیشه طلبکار باید دید چه اتفاقی میوفته و آیا عمه خانوم، به همین راحتی دختری مثل نهال رو ول میکنه؟
خلاصه کتاب:
دختری از جنس بهار و لطافت بارون دختری در آستای پاییز زندگی بهاری خود و طلوع خورشیدی دوباره و طراحی که درد کشیدن و مقاوم بودن رو خوب طرح بزنه…
خلاصه کتاب:
سایه بودن خالی ست... سایه بودن درد است... اصلا ای کاش خدا تمام سایه های شهرم را جمع میکرد، تا دیگر سایه ای نباشد بر سرشان بی ادعا پهن شود، تا مردم اینقدر سایه ها را هیچ و پوچ نخوانند، در این شهر هیچ کس ارزش سایه ها را نمیداند، فقط باید سایه ها از سرشان کم شود، آنوقت است که دوام نمیآورند، آنوقت است که فغان سر می دهند، ذوب می شوند... آری سایه ها بی منت سایه اند... آناهید قاف
خلاصه کتاب:
احساس عجیب روایت کننده ی زندگی دختریه که طراح لباسه و دوسال پیش از طرف کسی که دوسش داره ترک میشه و حالا بعد دوسال میثم با عشقی آتشین تر از قبل برمیگرده و مدئی میشه که فقط اسیر توطئه شده. ولی آیا سارا هنوز هم میتونه عاشقانه های میثمو قبول کنه؟؟
خلاصه کتاب:
این کتاب روایتگر ماجرایی پیرامون شکوفه و جاوید است، خواهر و برادرخوانده ای که همیشه با هم سر لجبازی و دعوا داشته اند و کوچ اجباری شکوفه که جاوید را در آن مقصر می داند حس انتقام و نفرت را بیش از پیش در وجود دختر جان بخشیده است. حالا شکوفه بعد از ۵ سال تبعید به خانه برگشته و این در حالی است که جاوید زندگی مشترکش را شروع نکرده به پایان رسانده است. جاوید هیچ نسبت خونی با این خانواده ندارد اما تقریبا همه کاره به حساب می آید و عصای دست پدر خانواده است…
خلاصه کتاب:
با خستگی پیشبند بلند سفید رنگم رو دور گردنم انداختم و بنداش و پشت کمرم پاپیون زدم… لئو به برگه های چسبیده شده به هود بالای سرش نگاه طولانی ای کرد و گفت : خب بچه ها ، استراحت بسه… سینه بوقلمون و آماده کنید ! پیتزای دو نفره…پیتزای یه نفره ی هات؟ درسته مارتا؟… غذای دریایی هم.. نداریم…
خلاصه کتاب:
یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونهی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خونبس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال برگشته…
خلاصه کتاب:
وقتی یک مرد همسرش را با لباس عروس از خانه بیرون مى کند یعنى آن زندگى هنوز شروع نشده تمام شده است! چه اتفاقى براى عشق آتشین ماهور و تارخ می افتد که تارخ در شب عروسى ماهور را از خانه بیرون مى کند؟!
خلاصه کتاب:
رمان دانشجوی سال مخصوص شماست، اما این رمان متفاوته، مثل همه رمانای کلکلی نیست که دختر پسر به هم برسن بلکه تا آخر از هم متنفر میمونن و کلی کلکلو دعوا برین بخونین، اول این رمان یکم چرته و حوصله سر بر اما وقتی بری پارت های بعد امکان مرگ زیاده چون از خنده می میری…
خلاصه کتاب:
بهار دختری زیبا و شیطون که سلیقه خاص خودش رو داره! که تو خونه شوهر مادرش که تازه فوت شده زندگی میکنه… بچه های اون مرحوم طالب انحصار وراثت هستن و اونا مجبور به ترک خونه میشن در صورتی که پول کافی برای اجاره ندارن.. در همین کشمکش ها به طور اتفاقی بهرام که مردی ۳۳ ساله متدین و مذهبی که چند سال پیش همسایه خانواده بهار بوده رو میبینن و بهرام اونا رو… بهرامِ جذاب، جدی، سر به زیر و غیرتی میتونه جلو بهاری که زیباییش زبانزده و شیطووون دووم بیاره! اونم وقتی که…!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ملایر بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.