خلاصه کتاب:
فرین دختری که مادر و خواهرش را از دست داده و با ازدواج مجدد پدرش به نوعی پدر را هم از دست داده است. زندگی تنها و پر از خلا فرین با پیشنهاد بهروز نامزد سابق خواهرش وارد فصل تازه ای از حوادث و اتفاقات می شود…
خلاصه کتاب:
آیلار دختر کوچیک خانواده شکوهی که برخلاف اعتراض خانوادش پلیس میشه با تمام شر و شیطونی هاش میره پلیس میشه و یک ماموریت بهش میخوره که با تمام ماموریت هاش فرق داره توی این ماموریت از برادرشوهر خواهرش (امیرسام) کمک میگیره که جریاناتی براشون پیش میاد.
خلاصه کتاب:
یک ماجرای واقعی از زندگی واقعی آرام دختری که به یه مهمانی اشتباه میره. مهمونی که فکر می کرد تولده اما در واقع جاییه برای آشنایی افراد با تمایلات مختلف. حضور آرام تو این مهمونی باعث ورودش به دنیای رابطه های متفاوت آدم های متفاوت میشه. مردی وارد زندگی آرام میشه که خیلی براش خطرناکه اما درواقع تنها ناجی آرامه… سیاوش لواسانی… کسی که قراره زندگی آرامو زیر و رو کنه…
خلاصه کتاب:
رمان سرخ رمانی بر گرفته از واقعیت هست. داستان در اوایل دهه شصت هجری اتفاق افتاده. ماجرای یه عشق ممنوعه است. این ماجرا پایان شیرینی داره . در واقع داستان زندگی مادربزرگ یکی از دوستان هست..دختری که برای درس خوندن و کمک به زن عمو باردارش وارد عمارت اربابی عموی بزرگش میشه. اونجا برای ازدواج با پسر عموش که کوچیکترین پسر خان ده ( عموی دختر قصه ما) هست انتخاب میشه. اما… در گیر و دار سر گرفتن یا نگرفتن این ازدواج…. کسی این وسط عاشقش میشه. یه عشق ممنوعه و داغ که زندگی این دخترو زیر و رو میکنه…
خلاصه کتاب:
من ماهورم، دختری که برادرش با نامزد رفیقش روی هم می ریزن و بهش خیانت می کنن بعد هم دست توی دست هم ناپدید میشن. حالا فقط من موندم که ربوده شدم و به اسارت ساشای کینه ای و زخم خورده دراومدم. شکنجه شدم درد کشیدم و بعد صیغه ی شکنجه گر و گروگانگیرم شدم. همه چیز درست زمانی بهم ریخته تر از قبل شد که حامله شدم…
خلاصه کتاب:
جانا، دختری که چرخ فلک او را ناگزیر میکند تا تن به عقد مردی از جنس ثروت دهد. زندگی به کام او نمیچرخد تا اینکه لب به سیب ممنوعهی شیطان میزند و همان جا دل و قلبش به تسخیر لبان ممنوعهی شیطان زندگیاش در میآید. عشقی ممنوعه، آمیخته به پاکى و گناه، پر از فراز و نشیب و غیر قابل پیشبینی.
خلاصه کتاب:
با نوازش نسیم، پلک هایم را به نرمی می گشایم، نگاهم در لابلای ابرهای خاکستری سرگردان می شود و در خلوت دلگیر آن غوطه ور می ماند. در فراسوی ابرها مرز خیال درهم می شکند و واقعیتی تلخ، جان می گیرد. هاله ای از سکوت سرد وجودم را می پوشاند. ناگاه ترنم نرم قطرات باران بر وجود تشنه ام می بارد و من، حریصانه و با ولع آن را به روح خسته ام پیشکش می کنم تا سیراب شود…
خلاصه کتاب:
رمان همونطور که از اسمش پیداست، روایت کننده ی زندگی دختری به اسم “پروانه، است. پروانه ی من، برگرفته شده از سرگذشت های واقعی و زندگی های تلخ و شیرینی که توی جامعه ی ما، همیشه در جریانه!
خلاصه کتاب:
با موبایل در حال پرداخت قبض برق بود که صدای زنگ گوشی موبایلش بلند شد. با دیدن نام تماس گیرنده لب پایینش را با تعجب جلو داد و زیر لب گفت: “وا! سلیمیان؟ چیکار داره با من؟” انگشتش را رو ی دایره ی سبز کشید. _سلام، آقای سلیمیان لحنش رسمی و محترمانه بود. دست پیش برد یک آشغال ریز از روی فرش پر نقش و نگار برداشت.
خلاصه کتاب:
تنها بودم خیلی تنها… شاید قبلا یکی بود که حداقل انقدر تنهایی رو احساس نمی کردم، حتی با وجود اون هم گاهی تنها بودم اما حالم در کنارش خوب بود. نمیدونم چیشد که یک روز به کل همه زندگیم از هم پاچید اسمم دنیا، تنها زندگی میکنم خب راستش قبلنا که اون بود انقدر تنها نبودم اما الان خیلی افسرده و گوشه گیر و تنها شدم. مادرمو میگم اون بود پدرم بود خواهرم بود اما یک روز همه ناپدید شدند. اونا فوت نکردند اما…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ملایر بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.