دانلود رمان دیدار از الناز دادخواه با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
الناز یه دختر شادو شیطون که زندگی سرخوشی رو داره به تازگی با پسرخاله صمیمی ترین دوستش اشنا میشه و این اشنایی از اول با لجبازی شروع میشه و…
خلاصه رمان دیدار
ساکت شدیم و بقیه فیلم رو دیدیم. نیمه های شب بود خوابم نمیبرد نیلو و گیلدا دو طرف من خواب بودن اروم و بی صدا از جام بلند شدم رفتم تو بالکن هوا عالی بود بدجور هوس قدم زدن تو ساحل رو کرده بودم از یه طرف میترسیدم تنها اونم این وقت شب برم بیرون از یه طرف دیگه واقعا فکرش از سرم بیرون نمی رفت هرکاری کردم خودمو قانع کنم خطرناکه نشد یه شال و ژاکت پوشیدم و بی سرو صدا از در رفتم بیرون. اروم رفتم سمت دریا خلوته خلوت بود واقعا ویلاشون عالیه دنج تر از اینجا پیدا نمیشه.
با اینکه از تاریکی وحشت داشتم ولی اونقدر دریا بهم ارامش میداد و جذبم می کرد که ترسمو یادم می رفت روی ماسه های ساحل نشستم و خیره شدم به دریا موج های اب تا جلوی پام میومد و پامو خیس میکرد سرمای لذت بخشی بود. نور ماه افتاده بود رو دریا اسمون صافه صاف بود تک تک ستاره ها مشخص بودن دراز کشیدم و خیره شدم به اسمون. رفتار های پویا میومد تو ذهنم محبت هاش لحن گرمش اهمیتی که بهم میداد ندیده بودم با دخترای دیگه اینجوری باشه کاش میدونستم تو دلش چی می گذره.
واای الناز عجب غلطی کردیا اخه نونت کم بود ابت کم بود عاشق شدنت دیگه چی بود؟ اه پسره مغرور میترکی بگی تو اون دلت چه خبره؟ هی باید حرص بخورم خدایا یه کاری کن معلوم شه عاشقمه یا نه! این بلاتکلیفی خیلی سخته از یه طرف محبت های الانش یه طرف حرفای قبلش راجع به دخترا و عشق چطور میتونم بفهمم دوستم داره یا نه؟ لحظه های حرص خوردنش و قیافه عصبانیش که تو ذهنم میومد خندم میگرفت اخی نازی گناه داره ها ولی چه کنیم دیگه دست خودم نیست خوشم میاد حرصش بدم حالا نه که اونم تلافی نمیکنه…