دانلود رمان گل مریم من از مریم ریاحی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به اسم مریم فعالیت های سیاسی داره و دستگیر میشه. طی شکنجه ها اعتراف نمیکنه و بازجو اون رو از مرگ نجات میده، ازش بچه دار هم میشه باهم کشمکش دارن و… پایان خوش
خلاصه رمان گل مریم من
با صدای زنگ در از جام میپرم نمیزارم مامان درو باز کنه با قدم های لرزان درو باز میکنم زهرا خودشو میندازه داخل به محض دیدنش یه نفس راحت میکشم زهرا از ته دل زجه میزنه بزور میبرمش تو انقدر در اغوشم گریه کرد تا از حال رفت بهش اب قند دادم تا کمی حالش بهتر شد. زهرا گفت: دیدی احمد رفت دیدی بالاخره منو تنها گذاشت. هق هق گریه اش مانع حرف زدنش شد من مات موندم اخه زهرا برادری به اسم احمد نداره. زهرا: اخرش هم به قولش عمل نکرد و رفت مریم اخه چرا چرا احمد باید دستگیر میشد ماه دیگه قراربود بیاد خواستگاریم من بخاطر اون جزء گروه شدم با اهدافش منو آشنا کرد.
مریم: زهرا درست حرف بزن ببینم کیو میگی؟ زهرا: کبیر کبیر حالا فهمیدی؟ دهانم باز مونده من وقتی نگاه کبیر به زهرا رو میدیم نگاه معمولی نبود برای این چیزها بود حالا دلیلش رو میفهمم پس اسم واقعیش احمده همپای زهرا اشک ریختم تا بعدازظهر که رفت. تو این مدت ارتباطم با مسعود بیشتر شده به منو زهرا کارهای بیشتری رو تقبل میکنه حالا میدونم بعضی از بچه ها اسلحه دارن خود مسعود همیشه یه قرص سیانور همراهشه تا وقت دستگیری هیچ اطلاعاتی ازش در نیارن. تا امروز که خودم تو این ماشین هستم با چشم های بسته بسوی مقصدی نا معین همه ی اینها رو یاداوری کردم،
تا هیچ شکنجه ای منو به حرف نیاره. خداروشکر امروز مامان با اتوبوس راهی همدان شد تا سری به پدر مفنگی تر از پدرم بزنه مثل اینکه نفس های اخرشه. از ماشین پیادم کردن مدام به درو دیوار میخورم از عمد اینکارو انجام میدن تا اذیتم کنن وارد اتاقی میشم روی صندلی میشوم. همه جا تاریکه چون هیچ نوری از دستمالی که به چشمام بستن نفوذ نمیکنه. لحظه ها خیلی سخت میگذره حالا حرف های بچه ها رو با تمام وجودم درک میکنم که در اون لحظه ها چه حالی داشتن. صدای پایی نزدیک میشه دستمال رو برمیدارن یه لامپ خیلی ضعیف روشنه که چشمام رو اذیت میکنه…