دانلود رمان اختلال سوگ از فاطمه جعفری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آینور دختری که بخاطر اختلالش تو تیمارستان بستریِ و با هیچکس ارتباط نمیگیره بجز خانم دکتر و برادر جذابش که دست برقضا زیادی هم شیطون تشریف داره…
خلاصه رمان اختلال سوگ
(میثاق) از آینه ی وسط نگاهی به پشت سر انداختم و فرمان را چرخاندم. _باورم نمیشه بهش گفتی اگر به خانواده ش چیزی بگه چی؟ مینا شانه ای بالا انداخت و بی تفاوت گفت: آینور نمیتونه حرف بزنه اگر هم بگه عیبی نداره چون قرار نیست اتفاق مهمی بیوفته. -موهاش رو تو درست کردی؟ دیگه او شکل بد و نامرتب رو نداشت. چشمانش را برایم ریز کرد و گفت: تو چیکار به موهای دختر مردم داری؟ خندیدم و دستم را به نشانه تسلیم بالا بردم: هیچی بابا چرا ناراحت میشی؟ چشم غره ای حواله ام کردو رو بگرداند. آینور امانت و یادگار فرزاد برام مهم و باارزشه.
اخم کردنم دست خودم نبود تا به امروز من تنها کسی بودم که مینا با این لحن و صراحت می گفت برایش مهم است، حالا انگار جایگاهم را باید با دخترک مو قشنگ چشم طوسی تقسیم می کردم. با رسیدن به خانهی معیاد دیگر فرصت نشد بحث بینمان ادامه پیدا کند، با ورود به داخل خانه بازار چاق سلامتی به راه افتاد. حضور در این جمع با وجود خانواده ی لاله سخت بود هم برای من هم برای مینا که از وقتی رسیده بودیم. لبخند تصنعی ای به لب داشت و معذب نشسته بود. زن برادر و خواهر لاله نسخه دوم خودش بودند با سیاستی که من اسمش را موزی
گری می گذاشتم سعی می کردند به مقصودشان برسند، چندین بار مینا را دوره کرده بودند تا راضی اش کنند به خواستگاری پسر خاله ی زن مرده شان جواب مثبت بدهد. وقتی دیدند از مینا آبی برایشان گرم نمی شود قضیه ی دکتر برادر لاله را علم کردند، زن برادر عزیزم می خواست از طریق مامان و مینا مرا راضی کند به هر طریقی بود مهمانی را با نادیده گرفتن دختری که از تلاش های مادر و عمه اش ناامید شده بود و سعی داشت با عشوه های خرکی اش مرا متوجه خود کند گذراندیم. به محض جمع شدن سفره بنای رفتن را سر دادم و…