دانلود رمان دیکتاتور (دوجلدی) از غزل داداش پور با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آری من یک دیکتاتور هستم تمام تو را فقط برای خودم می خواهم. رمان روایت گر زندگی دختری ۱۷ ساله به نام فریحا هست… دختری با زندگی ساده و پدری بدتر از بد، پدر فریحا فردی معتاد که دست بزن دارد مرتکب به قتل می شود و فریحا را در این شهر پر از گرگ تنها می گذارد، اما فریحا نمیدانست که پدرش پول زیادی یه شایگان شایسته بدهکار است. شایگان شایسته فردی مغرور و خشن که کمتر دختری می تواند او را راضی نگه دارد اما چه کند هر چقدر زورگو و دیکتاتور باشد نمی تواند از چشمان زمردی فریحا بگذرد…
خلاصه رمان دیکتاتور
امروز هم مانند روزهای دیگر بود… فصل پاییز را بدجور دوست داشت اصلا عاشق بود… همیشه در این فصل به پارک می رفت و قدم می زد خب صدای خش خش برگ های پاییزی حس خوبی به می داد اما امسال فرق داشت.. پدرش نبود.. سخت نبود؟… درست است که معتاد بود ولی پدرش بود و دوست داشت حال در این دنیای بیرحم بدون هیچ پشتوانه ای مانده است این حق است؟.. دختری پاک و معصوم که آزارش حتی به یک مورچه هم نرسیده است چنین زجر بکشد و دم نزند؟…حق است؟
کنار حوض نشست و به ماهی های قرمز داخل حوض خیره شد. اااه یادش بخیر با مادرش هر سال عید ماهی ها را اینجا رها می کردند.. آن روز ها چقدر قشنگ بود اما بود دیگر نیست. با صدای زن در از جا برخاست و به سمت در رفت مردی غول پیکر در چهارچوب در دیده شد. _بفرمایید با کسی کار دارین؟ _رضا پیشواز… هست؟ _نه نیست _کی میاد؟ _زندانه.. صدایش بغض نداشت؟ _الان تکلیف رئیس ما چی میشه؟ _مگه با پدرم چیکار داشتین؟ _پدرت پول زیادی به رئیس ما بدهکاره.
_خب من کار میکنم پولو میدم _هع..پول یه ذره دو ذره نیست بعد تو میخوای چیکار کنی؟ و بعد راه را کشید و رفت طرف ماشین. رئیس در ماشین منتظر بود و صد البته شاهد زبان درازی های این دختر گستاخ . _شایگان خان.. گفت رضا رفته زندان چیکار کنیم؟ ولی شایگان فقط خیره به دروازه ی کرم رنگ که خیلی وقته بسته شده بود، بود. _شایگان خان چیکار کنیم؟ _اون دخترو میخوام _بلهههه؟ _کری مگه؟..فردا میای دنبال میاری عمارت. _چشم پشت در سر خورد و سرش را روی زانو های گذاشت زمزمه کرد…