دانلود رمان فنا از ستاره شجاعی مهر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سورنا جوانی سی ساله که بیست سال پیش خواهرش را زمانی که می خواسته فرزند نامشروعش را سقط کند از دست می دهد. سالها بعد سورنا با دختری به اسم حنا اشنا میشود که پای او را به گذشته ی خواهرش باز می کند و باعث انتقامی دیرینه می شود.
خلاصه رمان فنا
کلافه به ساعت نگاه می کند و عصبی پای راستش را تکان می دهد. عاطفه حین اماده کردن شربت تمشک زیر چشمی او را زیر نظر می گیرد و اخم های درهم حنا متعجبش می کند. _اتفاقی افتاده؟ عصبی بنظر میای؟ بی حوصله سر می چرخاند. _حامی کی میاد؟ عاطفه سینی شربت را برمی دارد و از پشت کانتر بیرون می اید. _الان دیگه می رسه. سر راه قراره ملیکا رو از کلاس زبان بیاره با رسیدن عاطفه و نشستنش روی مبل کناری حنا، و تعارف شربت به سمتش اعتراضش را پشت لب هایش خاموش می کند.
حنا تشکری می کند و یکی از لیوان های پایه بلند را برمی دارد. انقدر تشنه است که بی حرف نصف شربت را سر می کشد. _نمی خوای بگی چی شده که توپت پره؟ حنا از بالای لیوان چشم به عاطفه می دوزد. _مشخصه؟ عاطفه لبخند می زند. _بدجور و لیوان شربت خودش را به دست می گیرد. در عوض او، حنا از نوشیدن بقیه ی محتویات لیوانش منصرف می شود. _امروز اشکان اومده بود دم آموزشگاه؟ عاطفه لیوان را از دهانش فاصله می دهد و یک لنگه ابرویش را بالا می اندازد. _خب؟ حنا پوزخند می زند.
_می دونی چی می گفت؟ _چی؟حنا کلافه پوف می کشد. _از دست این داداش حامی. ابروهای عاطفه بهم نزدیک می شود. _مگه حامی بهش چی گفته؟ حنا عصبی لیوان را روی میز چوبی مقابلش می گذارد و دست روی پیشانی اش می گذارد. عاطفه نگران می پرسد: _خوبی حنا؟ حنا سر تایید تکان می دهد و دستش را پایین می اندازد. _گفت حامی رفته بهش گفته سر موضوع بچه همه چیزو تموم نکنه. یعنی صاف رفته گفته نامزدیت با خواهر منو بهم نزن. یعنی حامی برای من هیچ ارزشی قائل نشده….