دانلود رمان لیلی ترینم از راضیه درویش زاده با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این روزا زندگی عاشقانه ی دختری رو روایت می کنه، که ۷ساله درگیرِ عشق بزرگیه که هر دفعه یه جوریی ازش زخم می خوره… تا روزی که بالاخره روی خوشِ این عشق رو می بینه، بالاخره روزهای خوب می رسه، اما این عشق زیاد دوام نداره و خیلی زود همه چیز بهم می خوره و می مونه یلدا با یک دلی شکسته و دنیا دنیا سوال…
خلاصه رمان لیلی ترینم
-خب یلدا تو تعریف کن. نگاهم رو از صحفه گوشی گرفتم. -جونم چی بگم؟ هیلدا با خنده گفت: -از نیش بازت مشخصه باز هم آقاتون پیام داده. سرخوش خندیدم و صورتم رو بین دست هام پنهون کردم که نسرین ضربه ی به دستم زد و گفت: -هی عاشق شدی رفتا. -اوهو تو تازه فهمیدی نسرین؟ نسرین با تعجب رو به هیلدا پرسید: -مگه چند وقته باهم هستید؟ با مکث دستام رو از روی صورتم برداشتم که چهره ی عماد با اون لبخند قشنگش جلو چشم هام زنده شد.
باعث شد لبخندی عمیق روی لبم بشینه. نسرین با حرص زد به بازوم و گفت: -یلدا د جون بکن دیگه از کنجکاویی مُردم. فریال که تازه صحبت کردنش با نامزدش تمام شده بود به جمع پیوست. -خب یلدا نوبته تو بود، چه جور با این آقا عماد آشنا شدی؟ نسرین چپ چپی بهم رفت. -ما هم یک ساعته منتظریم حرف بزنه، اما می بینی که.. به من که دستمو زیر چوونم گذاشته بودم و به نقطه نامعلومی خیره بودم اشاره کرد. هیلدا جلو صورتم بشکنی زد. -هی عاشق! کجایی؟ تکونی خوردم و به خودم اومدم. -هوم؟
نسرین یهو بلند گفت: -یلدا اون عماد نیست؟ به سرعت از جام بلند شدم و برگشتم سمتی که اشاره کرد. که صدای شلیک خنده ی هر سه هوا رفت و من فهمیدم سر به سرم گذاشتن. د آخه یلدای خر عماد الان سربازیه چه جوری یهو میاد اینجا! با حرص برگشتم و چشم غره ای به نسرین رفتم که ریز خندید و گفت: -حقته. -بی شعور، من همینجور دلتنگشم اونوقت تو این جوری می گی، نمی گی از ذوق پس میوفتم. فریال با خنده دستم رو کشوند و نشوندم روی صندلی. -بشین تعریف کن یلدا، زود، زود….