خلاصه کتاب:
جانان، وکیل بیست و نه ساله ای است که همراه پسرش زندگی می کند. گذشته اش، برای اکثریت گنگ است و کمتر کسی راجع به مادرانه های بی چشم داشتش، خبر دارد. جانان، پس از آخرین پرونده ناموفقی که داشته، تصمیم به یک استراحت چندماهه می گیرد. در این بین، مورد اذیت و آزارهای بی دلیل قرار می گیرد و این را از جانب همان پرونده ناموفقی که داشته، می داند. هنوز با خود و اعدام موکل سابقش کنار نیامده که یک پرونده جدید به او معرفی می شد که گذشته اش را بعد از چندین سال دوباره برای او یادآور می شود. گذشته ای که به آینده رقم می خورد و باز هم اورا درگیر تصمیمات مهم می کند.
خلاصه کتاب:
اسیر شدهام. اسیر احساسی بینام و نشان. اسارتم زندگی بی دغدغهام را نابود میساخت و دغدغه ها، یکی پس از دیگری در جای جای زندگیام مستقر میشدند و خودی نشان میدادند. تسلیم شدهام. تسلیم این حس گمنام…
خلاصه کتاب:
ماهرو یک دختر مذهبی اما پر از شیطنت، تک دختر خانواده اعلایی ها دختری زیبا و لوند، یک شب قبل از اینکه به عقد پسری که دوسش داشت در بیاید با حضور یک مرد ناشناس در جشن خانوادگیشان، سرنوشتش دست خوش تغییر می شود. او یک خونبس است، خونبهای یک دشمنی قدیمی که حالا دامن گیر این عزیز کرده می شود و اورا در مقابل مردی رنج دیده و خشمگین قرار می دهد. شاهین احمدخان، کُرد زاده ای اصیل، تاجری جذاب و اسم و رسم دار که بعد از سالها برگشته تا عروسش را…
افسونگرِ مُستَرِد: افسونگر پس فرستاده شده… ساحری که پس زده شده.
خلاصه کتاب:
این #طحران … #طهران … #تهران را از کف دستم هم بهتر میشناسم. #طحران بزرگ است پر از ماشین، پر از زندگی، پر از کار و پول و نان! #طحران پر است از پارکهای بهغایت دلانگیز، پر از سینما و گالری و جشنواره! #طحران پر است از رنگ و چراغ مرکز خرید، پر از خنده و بی حس سکون! #طهران پر است از دست فروش، پر از کارتنخواب، پر از بیمار! #طهران پر است از ورقفروش، عروسکفروش و تنفروش! #طهران پر است از فقر، پر از غم، پر از تباهی!
خلاصه کتاب:
ماجرای ۳ دوست پاییزِ گیر کرده بین هامون و ساشا ماجرای یک تعرض! بین عشق و نفرت و در آخر انتقام ...! ساشا رییس یک باند که برای اهداف خودش همسر رقیبش رو به غنیمت می بره! همه چیز از آزار دادنی شروع میشه که ریشه در عشق داره!
خلاصه کتاب:
دست هام عرق کرده و هر بار برای پاک کردنش دامنم رو تو مشت مچاله میکنم. دهنم خشک شده و حس میکنم یک قلوه سنگ توی گلوم انداختن. مغزم فرمان میده در رو بزنم ولی قلبم با این کار راضی نیست. نمیدونم تا کی باید جنگ بین احساسات متضادم رو تحمل کنم. آخرش که چی؟ باید این کار رو میکردم…
خلاصه کتاب:
درباره ی یه دختر که از یه خانواده متوسطه... دختری که بخاطر زندگی پدرش زندگی خودشو تباه می کنه!! پدر سوگند قصه ما که یه راننده تاکسی سادست به جرم قتل محکوم به اعدام میشه در این بین پسر مقتول شرطی می ذاره که این خانواده به کلی متعجب میشن!! پایان خوش
خلاصه کتاب:
کلمات و قسمش همونجا بین تاریکی صداهامون معلق بود. گاهی اوقات تو این فضا احساس راحتی میکردم ولی سه ماه بود که فقط دچار آشوب میشدم. این فضا بیشتر شبیه یه جای راحت و مناسب برای پنهون شدن شده بود.نه برای من، بلکه برای اون. انگشت هام درد گرفته بودن برای همین بهشون اجازه دادم که یکم آروم بشن، اصلا متوجه نبودم که دارم به این سختی موبایلم رو توی دستم فشار میدم…
خلاصه کتاب:
دختری ساده… بی ریا دارای خانواده ای با وضع مالی متوسط تنها امیدش به بوتیکی است که در ان مشغول به کار است… اما با اتش گرفتن یک باره ی پاساژ بوتیک از بین می رود… لوکیشن: تهران سال: ۱۳۹۶
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ملایر بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.