خلاصه کتاب:
آرمیتا دختری مغرور و سرسخت که عاشق پسرعمه خشن و مغروش میشه، توسط سمانه دختری پر ادعا و کینه ای که برای انتقام از سرهنگ راد، دختر یکی یدونش رو انتخاب میکنه. ضربه روحی و عاطفی محکمی میخوره و…
خلاصه کتاب:
هم اکنون داستان دختری مغرور را می خوانید که برای فرار از خلافکاران به مردی مسیحی و خشنی پناه می برد که شرط مرد برای محافظت از او ازدواجی قرار دادی است، اما آن مرد او را ...
خلاصه کتاب:
سعید به زندان افتاده است و خواهرش سپیده مشغول کار است تا او را آزاد کند. سپیده عاشق بازیگری است در این بین با مردی به نام لهراسب شکیبا آشنا میشود این مرد سپیده را دوست دارد و میخواهد زندگی او را تغییر دهد. این کتاب روایت تلاش آدمها برا زندگی بهتر است. زندگیای که منتظر آن هستند. درد و رنج و خوشبختی را با هم نشان میدهد.
خلاصه کتاب:
اولین باری که دیدمش، پر قدرت بود. با ماهیچه هایی که تهدید درونشون موج میزد… اون خطرناکه، وحشیه، و زیباترین چیزیه که من تاحالا دیدم… پس مثل همیشه پشت عینک و کتابم پنهان شدم، کاری که همیشه انجام میدم. چون منم رازهایی دارم… بعد، تو زندان، توی کلاس نوشتنی که من تدریس می کردم، سروکلش پیدا شد و من و با صداقتش نابود کرد… صداقتش توی اسراری که به من می گفت، پنهان کردم رازهای خودمو سخت تر می کرد…
خلاصه کتاب:
پدر بهار مسافرکشی است که بدلیل تصادف باعث مرگ پسر جوانش و دو مسافر دیگر و فلج شدن خودش شده بود و برای دیه مجبور شدن خانه شان را بفروشن. و حالا بهار ساکن اتاق ته همان خانه قبلی خودشان است. با مرگ پدرش بهار تنها می شود و بدلیل چشم داشتن پسر صاحبخانه مجبور است به گفته صاحبخونه ش اونجا رو ترک کنه…
خلاصه کتاب:
داستان از اونجایی شروع میشه که سه تا دختر برای دانشگاه تهران انتقالی میگیرن... این دخترا توی پارکینگ با چهارتا پسر تصادف می کنن و این دیدار ها طول کشیده و به لج و لجبازی تبدیل میشه، اما این دختر ها سرکش و لجباز نمی دونن که این دیدار ها تصادفی نیست...
خلاصه کتاب:
کارون پسر مهربون و مظلومیه که توی عطاری دائیش کار میکنه.. پدر و مادرش، از هم جدا شدن و هر کدوم ازدواج کردن.. کارون جایی جز خونه مادربزرگش فروغ نداره، ولی فروغ بخاطر نفرتش از کارون، هر بار اونو تحقیر و آزار میکنه.. کارون دل در گرو ترنج داره که از خانواده شوهر مادرشه و توی عطاری کار میکنه.. کارون با دایی کوچیکه بحثی میکنه که باعث میشه راز بزرگی توی زندگی کارون بر ملا بشه و …
خلاصه کتاب:
زندگی دخترجوان و زیبا و خوش چهره است که پس از فوت همسرش، به واسطه زیبایی خود پا در راهی می گذارد و تن به ازدواج دوباره می دهد که این ازدواج شروع اتفاقاتی برای او است و با بازگشت فردی پس از سال ها دوری، زندگی اش دست خوش تغییراتی می شود... گاهی اتفاق هایی می افتد که خودت انگشت به دهان میمانی. گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات گاهی آنقدر خسته ای که می نشینی و فقط نگاه می کنی گاهی دلگیری شاید از خودت...
خلاصه کتاب:
این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی می کنند... یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه... آوا کار میکنه و با درآمد کمی که داره خرج زندگی ِ خودشو خواهرشو درمیاره، تا اینکه مشکلاتی سر راه آوا قرار میگیره که برگرفته از گذشته تلخی که داشته... اتفاقات و تلخی هایی که همیشه گوشه ذهن دوازده سالگیش جا خوش کرده دوباره خودنمایی میکنه...
خلاصه کتاب:
رمان شهبانو انتخاب مناسبی برای دوستداران داستانهای قدیمی… قصه شهبانو در اواخر حکومت رضا شاه اتفاق میافتد. در روزهای بعد از کشف حجاب… اما شهبانو که از خانوادهی پر جمعیت، مرفه و سنتیست، هنوز با چادر و روبنده بیرون میرود و از کتابفروشی محله، کتابهای مورد علاقهاش را میخرد. او عاشق و دلباخته سهراب، شاگرد کتابفروشی آمیرزا میشود. درست همان روزهایی که عبدالرحمان، برادر شوهر خواهرش، پسر یکی از بازاریهای با نفوذ خواستگار پر و پا قرص او است… اما سرنوشت چیز دیگری برای شهبانو رقم میزند، چیزی دور از ذهن…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ملایر بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.