خلاصه کتاب:
آیلین داشجویِ سالِ دومِ نقاشی. با خانواده ی کوچیک و دوست داشتنیش زندگی ای با روالِ ساده ای رو می گذرونه. و زیاده خواهی های آیلین و دنیای صورتی ای که همیشه برای خودش می خواد باعث میشه پسر های رنگارنگی رو توی زندگیش امتحان کنه تا به شاهزاده ای که می خواد برسه! با ورودِ پسرِ شعبده باز و مرموز به دانشگاه… روالِ ارومِ رمان اسیر پیچ و خم های های عجیبی میشه که…
خلاصه کتاب:
در مورد دختری به اسم الهام که برای انتقام از استادش دست به یه کاری میزنه و همون روز استاد دانشگاه عوض میشه و یه پسر جذاب به جای استاد میاد که الهام رو عاشق خودش میکنه اما این پایان ماجرا نیست با حقیقت های که معلوم میشه ….
خلاصه کتاب:
جانا، دختری که چرخ فلک او را ناگزیر میکند تا تن به عقد مردی از جنس ثروت دهد. زندگی به کام او نمیچرخد تا اینکه لب به سیب ممنوعهی شیطان میزند و همان جا دل و قلبش به تسخیر لبان ممنوعهی شیطان زندگیاش در میآید. عشقی ممنوعه، آمیخته به پاکى و گناه، پر از فراز و نشیب و غیر قابل پیشبینی.
خلاصه کتاب:
نیوشا دختری ۱۵ ساله است که خواهر زاده ۴ ساله اش رو میدزدن و در ازای ازادی اون نیوشا رو می خوان. بالاجبار خودش رو تسلیم می کنه و اون ها چشماش و دستا و پاهاش و دهنش رو می بندن در حالی که برهنه است. نیوشا روزها دست های گرم مردی رو احساس می کنه تا اینکه اونو آزاد می کنن اما میگن ۵ سال بعد دقیقا روز تولدش دوباره اون رو خواهند دزدید... اینبار برای همیشه...
خلاصه کتاب:
پشت در اتاق نشست و زانوهایش را در آغوش گرفت. به حدی سرگیجه داشت که گمان میکرد کره زمین از جو خارج شده و دیگر چیزی به نام جاذبه وجود ندارد. پلکهای خشک و خستهاش را روی هم فشرد و سرش را به در چوبی اتاقش تکیه داد. تن همیشه سردش، از همیشه سردتر بود و معده گرسنهاش شدیدا میسوخت. اما ذرهای برایش اهمیت نداشت.آنقدر دراین مدت درد روحی کشیده بودکه دیگر درد جسم،برایش شوخی بیش نبود. آب تلخ دهانش را بلعید و گوش سپرد به گفتگوی مردانی که قصد داشتند برای او تصمیم بگیرند.همیشه همین بود.پدر بزرگش عقیده داشت بیوه بدنامی میآورد..
خلاصه کتاب:
یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبندهای در مورد تولد و هویت و گذشتهاش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشهای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همهی مصیبتهای خودش و بقیه میبینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همهی اتفاقاته، تصمیم میگیره دوباره پا به جامعه بذاره و خانوادهی جدیدش رو ملاقات کنه. از طرف دیگه، سالهای تحصیل پریناز توی پایتخت به سرانجام رسیده و حالا با رویاهایی بزرگ، برای اجرای وصیت پدربزرگش به منطقه برگشته ولی میدونه که دیر یا زود سنگها سر راهش سرازیر میشند و با فشار خانواده برای ازدواج روبهرو خواهد شد.
خلاصه کتاب:
بهار یه زمانی گل سر سبد دانشکده اشون بوده کسی که کلی هواخواه داشته اما میون این همه هواخواه، چشم بهار به دنبال گل پسر دانشکده اشونه عرفان مستوفی رادمرد و چشم و چراغ دانشکده. بهار و عرفان تو یه روز خیلی قشنگ با هم ازدواج می کنن اما بهار تازه اونجاست که می فهمه زندگی به قشنگی داستان شاه پریون نیست سختی داره و محنت دقیقا تو همین روزهاست که بهار جا میزنه وعرفان می مونه وزخم هایی که از بهار ونااهلیش خورده حالا سال ها از اون روزهای رنگین ودر عین حال پر درد گذشته بهار بدجوری پشیمونه و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ملایر بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.