دانلود رمان کراش از فاطمه اشکو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد زنی به نام نیکی ک ازدواج میکنه اما بعد از سالها دوری بالاخره به عشق اساطیریش میرسه اما به شرطهها و شروطهها! اون وقتی به عشق قدیمیاش برمیگرده ک آراز از زندگی شکست خوردهش برگشته و سعی داره از نو خودشو بسازه. آراز برای مراقبت از نیکی و دخترش، اونا رو پیش خودش میاره تا از شر باندهای قاچاق هرمیای ک سعی دارن اونهارو پیدا کنن و به یه بستهی بزرگی که زیر سایهی اون دو پیدا میشه، دست پیدا کنن، در امان بزاره اما نمیدونه که دلش باخته میشه و…
خلاصه رمان کراش
آز اده نیم نگاهی به سمتش انداخت اما جوابش را نداد.
نزدیکش شد و حینی که گوشه ی اپن را گرفته بود، بار دیگر صدایش زد. مامان… چرا جوابمو نمیدی؟! زن جوان انگار که اویی وجود نداشته باشد، بی توجه به کارهایش رسید.
بماند که این وسط موبایلش زنگ خورد و خیلی ریلکس جواب داد. نیکی که می دانست ته این ماجرا بوی عطری مردانه با عصاره ی آراز می دهد، آهسته به اتاقش رفت و در را پشت سرش بست.
وقت عصرانه اش که رسید با بغض از زیر پتو بیرون آمد و به سمت آشپزخانه رفت. همه ی خوراکی ها آماده روی اپن گذاشته شده بود اما خبری از مادرش نبود. آلو خشک از کاسه برداشت و به اتاق مادرش رفت. مامان نیستی؟! در اتاقش را باز کرد و به آزاده ای که روی تخت آرمیده و خیره ی سقف بود، نگریست. مامان… نمیخوای باهام حرف بزنی؟ یا حداقل بگی چرا قهری؟؟ نمی خواست حتی یک کلام هم با او هم صحبت شود. از دخترش بیشتر از این ها انتظار داشت.
کنار تختش ایستاد و سعی کرد دستش را بگیرد اما آزاده دستش را می دزداند. می دانست در مقابل التماس های بدنی نمی تواند مقاومت کند. تا کی میخوای باهام حرف نزنی؟! لحظه ای نگاهش کرد و سپس به حالت قبلی اش برگشت. توی خودش جمع شد و فقط لب زد: تا بعد از امتحانات! دقیقا می شد ۱۵ روز و نیکی بدون حرف زدن با تنها فرد پررنگ زندگی اش قطعا میمرد. مامان…